حضرت صاحب الامر علیه السلام و لباسی که مردی از مخالفین عمری شریک در مالکیتش بود
◾شیخ صدوق (رضوان الله علیه) روایت میکند:
🔹کان بِقم رَجُلٌ بَزَّازٌ مُؤْمِنٌ وَ لَهُ شرِیک مُرْجِئِیٌّ فَوَقَعَ بَیْنَهُمَا ثَوْبٌ نَفِیسٌ فَقالَ الْمؤْمنُ یَصْلُحُ هَذَا الثَّوْبُ لِمَوْلَایَ فَقَالَ لَهُ شَرِیکهُ لَسْتُ أَعرف موْلَاکَ وَ لکنْ افْعَلْ بِالثوْبِ مَا تُحِبُّ فَلَمَّا وَصَلَ الثَّوْبُ إِلَیْهِ شَقَّهُ ع بِنِصْفَیْنِ طُولًا فَأَخَذَ نِصْفهُ وَ رَدَّ النِّصْفَ و قالَ لا حاجةَ لَنَا فِی مَالِ الْمرجِئی.
🔸در قم مرد خیاطی بود که شریکی مرجئی [اهل سنت عمری] داشت؛ لباس نفیسی دوختند پس مرد شیعی گفت: این لباس را برای مولایم علیه السلام میفرستم. مرد عمری گفت: مولایت را نمیشناسم لکن هر کار میخواهی بکن. پس زمانی که لباس به محضر حضرت صاحب الامر (علیه السلام) رسید لباس را از وسط دو نیم فرمودند، نصفش را گرفتند و نصف دیگر را رد فرمودند و گفتند: حاجتی به مال مرجئی نداریم
📚 کمال الدین و تمام النعمة، تألیف شیخ صدوق، جلد ۲، صفحه ۵۳۶، چاپ مؤسسة النشر الاسلامی